از صفر تا صد استخدام تولیدکنندۀ محتوا
مقدمه
ممکن است شما صاحب یک بنگاه خصوصی باشید که تصادفا در حوزۀ IT فعالیت میکنید یا استارتآپ دارید.
ممکن است بر مبنای شنیدهها و دیدهها و خواندههایتان تصمیم به حضور در فضای دیجیتال با محتوا گرفتهباشید.
یا ممکن است شما یک شرکت «محتوامحور» دیجیتال باشید و تصمیم گرفتهباشید برای افزایش ابعاد تیمتان یا برونسپاری بخشی از کارتان تولید محتوا را به شخص دیگری بسپارید.
یا ممکن است شما یک کسبوکار آفلاین باشید و دوست داشتهباشید برخی از مشتریانتان از طریق فضای دیجیتال شما را بشناسند.
یا بخواهید از طریق شبکههای اجتماعی بخش «صدای مشتری» و «خدمات پس از فروش» شرکتتان را راهاندازی کنید.
یا این بخشها را قبلا راه انداختهاید و اکنون میخواهید تعامل مؤثرتر و بهتری با مشتریان داشتهباشید.
یا ممکن است قصد داشتهباشید برند تجاری خودتان را در میان برندهای رقیب، ارتقاء بخشید.
به هر صورت من فرض میکنم در تمامی این موارد شما به این نتیجه رسیدهاید که باید «تولید محتوا» انجام دهید.
و البته فرض میکنم شما از آن دسته صاحبان کسبوکار هستید که تولید محتوا را به عنوان یک تخصص جدی مینگرند و قصد دارند یک نفر متخصص را به صورت دائمی برای نیل به همۀ این مقاصد انتخاب کنند.
استخدام تولیدکنندۀ محتوا با چه معیارهایی صورت میپذیرد؟
اجازه بدهید سؤالم را به شکل بهتری بپرسم: برای استخدام یک کارمند در شرکتتان چه معیارهایی در نظر میگیرید؟
من برخی از معیارهایی که ممکن است برای استخدام یک کارمند در بخشهای مختلف یک شرکت در نظر گرفتهشود را اینجا میآورم:
- وقتشناسی و تعهد به انجام کار در زمان درست
- بهرهوری و کار بهینه و تعهد به انجام درست کارها
- احترام به شغل و مجموعۀ سازمان همکاری با سایر کارمندان برای پیشبرد اهداف کلان سازمانی
- علاقهمندی به رشد و آموزش و یادگیری و ارتقای مجموعۀ مهارتها داشتن تجربه و تخصص در شغل مورد نظر (یا نشان دادن علاقه برای آموختن مهارتهای این شغل)
- حسن شهرت و سوابق اجتماعی و سازمانی قابل تأیید از مجموعههای قبلی
به این لیست البته میتوان موارد بیشمار دیگری افزود. مواردی که ممکن است گاها کاملا سلیقهای هم باشند.
اما یک مورد تقریبا در همهجا مشترک است: «حرفهای گری» و انجام کار در طولانی مدت.
قاعدتا دانشآموختگی از دانشگاه در زمینۀ نزدیک به تخصص مورد نیاز، فقط یک «امتیاز» است. امتیازی که البته امروزه «تعیینکننده» هم نیست.
فقط محض اطمینان از آشنایی کارجو با ادبیات و فضای آن تخصص ممکن است مورد توجه قرار گیرد.
اما برای استخدام تولیدکنندۀ محتوا چه معیارهایی معمولا مدنظر است؟
عمدۀ معیارهایی که در سایتهای کاریابی درنظر گرفته میشود شامل «تجربه در تولید محتوا، توانایی تولید محتوای متنی، تحویل به موقع، توانایی کار با ابزارهای ویرایش تصویر (به صورت ابتدایی و مقدماتی)، توانایی فهم و ترجمۀ متون زبان انگلیسی (در موارد پیشرفته نگارش به زبان انگلیسی) ، آشنایی به شبکههای اجتماعی و در نهایت مجموعه مهارتهای سواد دیجیتال نظیر سئو، ابزارهای سنجش دیجیتال مارکتینگ، کار با سیستمهای مدیریت محتوا و مواردی نظیر آشنایی اولیه به طراحی فرانت اند که معمولا «امتیاز» محسوب میشود و البته امتیاز «تعیینکنندهای» هم هست.
به هر حال بیشتر شرکتها دوست دارند با استخدام تولیدکنندۀ محتوا هم متخصص سئو جذب کنند، هم مسئول سایت، هم مسئول شبکههای اجتماعی، هم استراتژیست محتوا و هم متخصص دیجیتال مارکتینگ.
صحبت من البته در این مورد نیست.
به هر حال همواره معتقدم «محتوا و بازاریابی محتوایی» در ایران در دورۀ نوزادی خودش است و هنوز میان محتوا و دیجیتال مارکتینگ مرز روشنی ترسیم نشدهاست.
هنوز این شغل و مشاغل مشابه متولی خاصی ندارند، البته چنانکه هنوز استارتآپها هم متولی تخصصی ندارند.
اگر دوباره به بحثمان بازگردیم، متوجه میشویم که استخدام تولیدکنندۀ محتوا همچنان یک مسئلۀ بغرنج است.
ممکن است همۀ ما به هر نحوی الگوریتمهای گوگل را بدانیم یا Analytics و Adwords را از سایت خود گوگل بتوانیم مطالعه کنیم و بیاموزیم و بدانیم Structured Data چیست و چرا باید امروز هر سایتی روی بحث Mobile First سرمایهگذاری کند.
ممکن است بدانیم کپیرایتینگ چیست و کپیرایتر چه میکند و برندینگ شخصی و دیجیتال چه معنایی دارند.
بتوانیم روزی هزار کلمه بنویسیم و بتوانیم تصاویر را با فتوشاپ و ابزارهای مختلف پردازش و رسم و ادیت کنیم.
روشهای مختلف تولید محتوا را بدانیم و از استراتژی محتوا هم چیزهایی خوانده و شنیدهباشیم. در شبکههای اجتماعی متعارف حضور داشتهباشیم و شاید اساسا چند هزار کیلو(!) هم فالوئر داشتهباشیم.
اما به عنوان شخصی که میخواهد استخدام کند، از کجا بدانیم شخصی که روبرویمان روی صندلی مصاحبه نشستهاست، واقعا «توانمند» است و صرفا «دانشمند» نیست؟
من نام این مجموعه را صفر تا صد استخدام تولیدکنندۀ محتوا میگذارم.
الف) گوگل کردن نام شخص
اگر من امروز نام شما را که درخواست شغلی دادهاید گوگل کنم، چه اطلاعاتی به دست میآورم؟
ب) حضور صرفا در شبکههای اجتماعی و پلتفرمهای UGC (منظور پلتفرمهایی است که به محتوای تولیدی کاربر وابسته است: فیسبوک، اینستاگرام و …)
اگر شما صرفا در پلتفرمهای UGC و شبکههای اجتماعی حضور دارید، یعنی بحث «برندینگ دیجیتال» و حضور در فضای دیجیتال را فقط شنیدهاید و به طور کامل نه آن را درک کردهاید و نه میتوانید ادعا کنید که آن را فهمیدهاید. حتی اگر شما وبلاگنویس قابلی هم هستید و بیشتر از آپدیت کردن وبلاگتان در فضای شبکه حضور دارید، یعنی تعهد کاری و استراتژی محتوا و سئو را اصلا نمیتوانید درک کنید و البته آنقدر ناتوان هستید که برای دیدهشدن دست به دامان شبکه شدهاید و نه گوگل.
پ) وبلاگ شخصی
اگر با گوگلکردن نام شما نخستین نتیجۀ جستجو وبلاگ شخصی شما باشد، این یعنی شما تولید محتوا را جدی گرفتهاید. استراتژی محتوا را (شاید) بدون اینکه بدانید چیست، رعایت کردهاید و به تولید محتوا در زمان خاص متعهد هستید.(با بررسی پستهای شما میتوانم میزان تعهد زمانیتان به تولید روزانۀ محتوا را بفهمم.)
این یعنی شما شجاعت حضور در فضای دیجیتال را دارید و از اینکه شخصی محتوای شما را گوگل کرده و خلاف آن را اثبات کند ترسی ندارید. این یعنی شما پشت نقاب «محتوای همهپسند و زرد» شبکههای اجتماعی پنهان نشدهاید، یعنی برندینگ را فهمیدهاید و سئو را درک کردهاید و الگوریتمهای گوگل را در عمل میشناسید. این یعنی شما خودتان را در معرض آزمایش و قضاوت خوانندگان قرار دادهاید و آنقدر انعطافپذیری هم دارید که به کامنتهای دیگران پاسخ دهید.
ت) تولید محتوا برای سایتهای دیگر
به صراحت میگویم اگر در رزومۀ شخص سابقۀ کار با برندهای بزرگ دیجیتال باشد، به تواناییهای وی شک میکنم. تنها در صورتی به توانایی وی ایمان میآورم که با مدارک متقن (و البته میدانم چگونه میشود دادههایی نظیر ROI را جعل کرد) به من نشان دهد که پیش و پس از ورود وی به آن برند بزرگ تغییرات محسوسی رخ دادهاند.
صراحتا میگویم اگر شخصی برای برندهای بزرگ دیجیتال این کشور کار کردهباشد و آنقدر رشد نکردهباشد که آن برند هر طوری که شده او را نگه دارد، یعنی انتخاب آن برند در استخدام این فرد اشتباه بودهاست.
خوب میدانم که اگر کسی مثلا تولیدکنندۀ محتوای دیجیکالا باشد و کارش را هم خوب بلد باشد، به ندرت از آنجا استعفاء میدهد. تنها میتوانم یک حالت را در نظر بگیرم و آن هم ایناست که شخص آنقدر رابطه و Connection و اعتبار و توانایی پیدا کرده است که استعفاء میدهد تا کسبوکار خودش را راه بیندازد و البته موفق هم میشود. در این صورت بعید میدانم چنین شخصی برای استخدام سراغ من بیاید.
اگر شخصی در یک برند بزرگ کار کردهباشد و همچنان «کارمند» باقی ماندهباشد و به دلایل دیگری از جمله خستگی یا دلزدگی از آن جدا شدهباشد، اگر هم انسان توانمندی باشد، باید حتما در نظر داشتهباشم که این شخص «پتانسیل» رشد ندارد. تا آخر عمر کاریاش به هر حال «کارمند» است و نمیتوانم روی توسعۀ کسبوکارم از هیچ نظری روی او حساب کنم. ممکن است برای کارهای روتین و تولید محتوای روزمره آدم توانمندی هم باشد، اما برای مقاصد آیندۀ من به هیچ عنوان به دردم نخواهد خورد.
اگر شخصی تماما برای سرویسهای میکروبلاگ یا شبکۀ اجتماعی محتوا تولید میکند و این زمان را بیشتر از اینکه صرف سایت و وبلاگ خودش کند، صرف یادداشت نوشتن برای دیگران میکند، یعنی این شخص «برندینگ شخصی» را نمیفهمد، از سئو میترسد و توانایی ریسک ندارد. یعنی این شخص مفهوم «هاب» و «اسپوک» را نفهمیده است.
من اگر امروز در اینستاگرام حضور دارم، صرفا «به درد نخورترین» حرفهایم را آنجا مینویسم.
اگر امروز در تلگرام هستم، صرفا از آن برای ارسال پیام به دوستانی که دسترسی به آنها سخت است، یا میخواهم سریعتر به آنها پیامم برسد استفاده میکنم.
من اگر امروز در ویرگول هستم، نوشتههای مهمم را به اینجا انتقال دادهام. آنجا بودم و البته از بودنم کلی به آن سایت هم منفعت و ترافیک رسانیدهام.
من اگر امروز در مدیوم مینویسم، صرفا برای گسترش دایرۀ مخاطبان انگلیسی زبانم است و یک هزارم زمانی که برای وبلاگ شخصی و این سایت میگذارم را برای آن صرف نمیکنم.
من اگر امروز در توئیتر مینویسم، صرفا در حال بکلینک گیری و رساندن مطالبم به دوستانی هستم که غیر از آن هیچ پلتفرم دیگری نمیشناسند. یا از آن برای نوشتن و تمرین کوتاهنویسی استفاده میکنم و بس.
اگر من امروز برای دیجیمگ مطلبی نوشتم و همهجا آن را در رزومهام درج کردم، یعنی انسانی بدون اعتماد به نفس و با عزت نفس پایین هستم. دیجی مگ بدون حضور محتوای من هم در اوج است و پربیننده است. هنر آن است که وبلاگ شخصی خودم را از صفر بنا کنم و بسازم و رویش بایستم و با افتخار بگویم این نوشتههای وبلاگ من است و من تولیدکنندۀ محتوایش هستم.
ایستادن روی دیواری که بدون زحمت من بالا رفته است، چیزی جز پوشاندن ترسهای من نیست. قد مرا هم بلندتر نمیکند؛ صرفا باعث میشود خودم را گول بزنم و کوتولگی خودم را بپوشانم. مگر اینکه از طرف آن سیستم با من تماس بگیرند و از من بخواهند برایشان محتوا تولید کنم و در سایتشان حضور داشتهباشم؛ یعنی آنقدر اعتبار داشتهباشم که آن سایت بخواهد با استفاده از نام من برای خودش «اعتبار» دست و پا کند.
مثل زمانی که دانشگاه هاروارد از «زاکربرگ ترک تحصیلکرده» درخواست میکند برای دریافت مدرک افتخاری به هاروارد برود. به هر حال میتوان در Hall of Fame آن دانشگاه تصویر بنیانگذار بزرگترین شبکۀ اجتماعی جهان را هم دید و این اعتباری است که هاروارد به دانشجوی انصرافیاش نبخشیدهاست، بلکه از همان دانشجویی که هاروارد را مناسب رشد خودش ندیدهاست، التماس میکند.
به هر صورت استخدام تولیدکنندۀ محتوا برای من با این معیارها پیش میرود. عمیقا معقتدم بدون داشتن وبلاگشخصی و بیاهمیت دانستن وبلاگ شخصی، نمیتوان به هیچ تولیدکنندۀ محتوایی ولو به لحاظ داشتن نامهای بزرگ در رزومهاش اعتماد کرد.
سلام
از خوندن کل مطلب لذت بردم اما از بخش (ت) و مثال دانشگاه هاروارد بیشتر لذت بردم.
ممنونم از توضیحات خوبی که ارائه دارید.
سلام
یاورجان به توصیه ات عمل کردم و وبلاگ شخصی را راه اندازی کردم. البته در این مسیر تازه کار هستم اما با انرژی که از حرفهای تو و سایر دوستان مثل شاهین کلانتری می گیرم چشم انداز خوبی را برای خودم ترسیم کرده ام.
سلام
و خوشوقتم که شما هم به جمع نویسندگان وبلاگ پیوستید.
وبسایتتان را دیدم. بسیار عالی و مقبول است.
موفق باشید.
با مهر
یاور
سلام . عالی بود ممنونم . بخصوص در مورد هاروارد و زاکربرگ
سلام. از این مطلب خیلی استفاده کردم. بسیار شفاف و روشن موضوعات را بیان کرده اید.
من نیز مدت کوتاهی است وب سایت شخصی خودم را راه اندازی کرده ام و خیلی امیدوارم که بتوانم طبق چیزهایی که گفتید اینقدر رشد کنم که روی دیواری که خودم ساخته ام بایستم. اما به نظرم می رسد در ابتدای راه شاید لازم داریم برای وب سایت های دیگر مطلب تهیه کنیم تا همین تلاش در جهت کارمان به ما رشد و پیشرفت ببخشد. ضمن اینکه برای گذران زندگی در ابتدای راه به درآمد هم نیاز داریم.
پاینده باشید.
مطالب واقعا جالب و مفید بودن و چه زیبا گفتین که بعضی شرکت ها با استخدام یک نفر می خوان چنتا کارمند رو یکجا بگیرن. اینجور در همه کارها ضعف دارن . به گونه ای یکنفر و در نقش هشتپا تصور می کنند.
مطلب و محتوا خوب بود ولی کل نوشته سراسر از منفی نگری بود، با این دید شما نه شبکه ای ایجاد میشه و نه پیشرفت معنی پیدا میکنه ، همیشه قرار نیست با بهترین ها شروع کنیم ولی همیشه باید برای بهترین بودن تلاش کنیم، برای استخدام، ی کارفرما باید انقدری مهارت داشته باشه تا بشناسه که طرفش علاقه به پیشرفت داره یا نه و در فضاهای استارت آپی الان همین کافیه نه مثل شما منفی نگری و ایده آل گرایی محض
من فکر میکنم که شما اصلا مطلب را نخواندید. یا احتمالا دانش خواندن و درک مطلبتان مشکل دارد.
گفتیم بهترین حالت و درستترین حالتش این است.
اگر کسی علاقمند است کار محتوایی انجام دهد، سهل است یک ماه وبلاگ بنویسد. پشت سر هم و منظم.
بقیۀ مطالبی که شما در پاسخ من نوشتهاید، کلیگوییهایی از جنس دروس اخلاق ایرانی است: بیمفهوم و صرفا بازی با کلمات.
مثل زمانی که دانشگاه هاروارد از «زاکربرگ ترک تحصیلکرده» درخواست میکند برای دریافت مدرک افتخاری به هاروارد برود. به هر حال میتوان در Hall of Fame آن دانشگاه تصویر بنیانگذار بزرگترین شبکۀ اجتماعی جهان را هم دید و این اعتباری است که هاروارد به دانشجوی انصرافیاش نبخشیدهاست، بلکه از همان دانشجویی که هاروارد را مناسب رشد خودش ندیدهاست، التماس میکند.
این جمله خیلی برام جالب بود
من خودم محتوا تولید میکنم و سعی بر این دارم که به هیچ عنوان کپی برداری نکنم و تمام پارامترها و استانداردها رو هم رعایت کنم.
درود
چقدر این مقاله خوب و آموزنده بود چه برای تولید کنندگان محتوا، چه برای مدیرانی که دنبال استخدام نیرو هستند